بوتیمار، پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دم کوتاه و پرهای سفید، سبز و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند
بوتیمار، پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دُم کوتاه و پرهای سفید، سبز و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند
فریفته و فریب خورده. (یادداشت مؤلف) ، که به دهان کسی خورده باشد. که کسی آن را به دهان گرفته باشد: هر جا رنجوری بودی آب دم خوردۀ او را خوردی شفا یافتی. (بهاءالدین ولد)
فریفته و فریب خورده. (یادداشت مؤلف) ، که به دهان کسی خورده باشد. که کسی آن را به دهان گرفته باشد: هر جا رنجوری بودی آب دم خوردۀ او را خوردی شفا یافتی. (بهاءالدین ولد)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
شیخ احمد بن عبدالمنعم... دمنهوری المذاهبی ای حنفی مالکی شافعی حنبلی الازهری. وی در دمنهور به سال 1101 هجری قمری بدنیا آمد و در دانشگاه الازهر به تحصیل علوم پرداخت و مورد توجّه و قبول علمای مذاهب اربعه قرارگرفت. دمنهوری حافظۀ شگفت انگیزی داشت و کتب بسیاری تألیف کرد، از آنجمله است: 1- ایضاح المشکلات من متن الاستعارات. 2- ایضاح المبهم من معانی السلم. 3 -حلبه اللب المصون بشرح الجوهر المکنون. 4- سبیل الرشاد الی نفع العباد. مرگ وی به سال 1192 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 882)
شیخ احمد بن عبدالمنعم... دمنهوری المذاهبی ای حنفی مالکی شافعی حنبلی الازهری. وی در دمنهور به سال 1101 هجری قمری بدنیا آمد و در دانشگاه الازهر به تحصیل علوم پرداخت و مورد توجّه و قبول علمای مذاهب اربعه قرارگرفت. دمنهوری حافظۀ شگفت انگیزی داشت و کتب بسیاری تألیف کرد، از آنجمله است: 1- ایضاح المشکلات من متن الاستعارات. 2- ایضاح المبهم من معانی السلم. 3 -حلبه اللب المصون بشرح الجوهر المکنون. 4- سبیل الرشاد الی نفع العباد. مرگ وی به سال 1192 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 882)
نام جانوری است که او را بوتیمار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). نام جانوری است که بر لب حوض وتالاب نشیند و از غم اینکه مبادا آب آن کم شود آب نمیخورد، و او را بوتیمار خوانند. (برهان قاطع). مرغی است از انواع مرغابیها که همواره بر ساحل نشیند و به دریا نظاره کند. گویند هیچگاه قطره ای از آب دریا نیاشامد تا آب دریا تمام نشود. بوتیمار. یمام. مالک الحزین. شفنین. طریقون. غمخوار. رجوع به بوتیمار شود
نام جانوری است که او را بوتیمار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). نام جانوری است که بر لب حوض وتالاب نشیند و از غم اینکه مبادا آب آن کم شود آب نمیخورد، و او را بوتیمار خوانند. (برهان قاطع). مرغی است از انواع مرغابیها که همواره بر ساحل نشیند و به دریا نظاره کند. گویند هیچگاه قطره ای از آب دریا نیاشامد تا آب دریا تمام نشود. بوتیمار. یمام. مالک الحزین. شفنین. طریقون. غمخوار. رجوع به بوتیمار شود
فریفته شدن و فریب خوردن. (ناظم الاطباء) (از برهان). فریب خوردن. (غیاث) (آنندراج). کنایه از فریفته شدن باشد. (انجمن آرا) : این دم بخورد و این عشوه بخرید و نقد به نسیه بفروخت. (ترجمه تاریخ یمینی). - دم کسی (کسانی) را خوردن، فریفتۀ او شدن. فریب او را خوردن. به فریب او فریفته شدن. (یادداشت مؤلف) : اشتر بیچاره دم ایشان چون شکر بخورد. (کلیله و دمنه). حوری ازکوفه به کوری ز عجم دم همی داد و حریفی می جست گفتم ای کور دم حور مخور کاو حریف تو به بوی زر تست هان و هان تا زخری دم نخوری ور خوری این مثلش گوی نخست. خاقانی. عارفانه بزی اندر ره شرع از اباحت دم فرغانه مخور. خاقانی. ز بس دم تو که خوردم به نای می مانم که در میانۀ دقم پدید شد آماه. نجیب الدین جرفادقانی. ابوموسی دم او بخورد و بواسطۀ کبر سن ابوموسی اشعری اول خطبه تشبیه به انگشتری کرده علی را از خلافت معزول کرد. (تاریخ گزیده). تا بدانی که بد نباید کرد دم دیو ستم نباید خورد. ؟ (از المضاف الی بدایع الازمان). به منزل کی این بار می برد دل دم مصلحت گر نمی خورد دل. ظهوری (از آنندراج). ، نفس راست کردن. (ناظم الاطباء) (برهان) ، حرکت نمودن. (ناظم الاطباء) ، آسوده شدن. (برهان) (ناظم الاطباء)
فریفته شدن و فریب خوردن. (ناظم الاطباء) (از برهان). فریب خوردن. (غیاث) (آنندراج). کنایه از فریفته شدن باشد. (انجمن آرا) : این دم بخورد و این عشوه بخرید و نقد به نسیه بفروخت. (ترجمه تاریخ یمینی). - دم کسی (کسانی) را خوردن، فریفتۀ او شدن. فریب او را خوردن. به فریب او فریفته شدن. (یادداشت مؤلف) : اشتر بیچاره دم ایشان چون شکر بخورد. (کلیله و دمنه). حوری ازکوفه به کوری ز عجم دم همی داد و حریفی می جست گفتم ای کور دم حور مخور کاو حریف تو به بوی زر تست هان و هان تا زخری دم نخوری ور خوری این مثلش گوی نخست. خاقانی. عارفانه بزی اندر ره شرع از اباحت دم فرغانه مخور. خاقانی. ز بس دم تو که خوردم به نای می مانم که در میانۀ دقم پدید شد آماه. نجیب الدین جرفادقانی. ابوموسی دم او بخورد و بواسطۀ کبر سن ابوموسی اشعری اول خطبه تشبیه به انگشتری کرده علی را از خلافت معزول کرد. (تاریخ گزیده). تا بدانی که بد نباید کرد دم دیو ستم نباید خورد. ؟ (از المضاف الی بدایع الازمان). به منزل کی این بار می برد دل دم مصلحت گر نمی خورد دل. ظهوری (از آنندراج). ، نفس راست کردن. (ناظم الاطباء) (برهان) ، حرکت نمودن. (ناظم الاطباء) ، آسوده شدن. (برهان) (ناظم الاطباء)
پرنده ای از راسته بلندپایان که جثه ای بزرگ دارد و دارای نوکی مخروطی شکل و طویل است و گردنی بلند و عاری از پر دارد، پاهایش نیز دراز است، در کنار مرداب ها و رودخانه ها زندگی می کند، حیوانی است گوشه گیر و محتاط
پرنده ای از راسته بلندپایان که جثه ای بزرگ دارد و دارای نوکی مخروطی شکل و طویل است و گردنی بلند و عاری از پر دارد، پاهایش نیز دراز است، در کنار مرداب ها و رودخانه ها زندگی می کند، حیوانی است گوشه گیر و محتاط